بابا نامید شدم،نظری بدید خب
پشت دیوار همین کوچه بدارم بزنید
من که رفتم بنشینیدو...هوارم بزنید
باد هم آگهی مرگ مرا خواهد برد
بنوسید که: "بد بودم" و جارم بزنید
من از آیین شما سیر شدم.. سیر شدم
پنجه در هر چه که من واهمه دارم بزنید
دست هایم چقدر بود و به دریا نرسید؟!
خبر مرگ مرا طعنه به یارم بزنید
آی! آنها!! که به بی برگی من می خندید!
مرد باشید و...بیایید... و.... کنارم بزنید...
یارو این عکسو زده بعدم زیرش نوشته دنیا بدون مهندسی برق!!! خب آی کیو اگه ما مهندسای شیمی نبودیم همینام نبود تو عکس ،تازشم چون کلی از لباسام نبود همه ی تصاویر مغایر با شعونات اسلامی می شد.
در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است
قصه ی فرهاد دنیا را گرفت ای پادشاه
دل به دست آوردن از کشور گشایی بهتر است
تشنگانِ مِهر محتاج ترحم نیستند
کوشش بیهوده در عشق از گدایی بهتر است
باشد ای عقل معاش اندیش، با معنای عشق -
آشنایم کن ولی نا آشنایی بهتر است
فهم این رندی برای اهل معنا سخت نیست
دلبری خوب است، اما دلربایی بهتر است
هر کسی را تاب دیدار سر زلف تو نیست
اینکه در آیینه گیسو می گشایی بهتر است
کاش دست دوستی هرگز نمی دادی به من
« آرزوی وصل » از « بیم جدایی » بهتر است
فاضل نظری "ضد"
بچه ها لینکی که براتون گذاشتم یه سری ژورنال جهانی مهندسی شیمی که خیلی جالبه گفتم شاید بدردتون بخوره :)
سه تا جعبه در بسته هست که توی یکیش یه جایزه 1000 دلاری هست و دوتای دیگه خالی. مجری مسابقه که میدونه جایزه تو کدوم جعبه است از شما میخواد که یکی از جعبه ها را انتخاب کنین. شما یکی از جعبه ها را به تصادف انتخاب میکنین. مجری از دو جعبه باقی مونده، یکی که خالیه را باز میکنه. حالا شما دو انتخاب دارین یا اینکه همون جعبه اولتون را نگه دارین، یا اینکه جعبه ای که انتخاب کردین را برگردونین و جعبه باز نشده را بردارین. آیا فرقی میکنه؟
عشق این آتش گرمی که بپا کردی نیست
اینکه یک شهر بدنبال خود آوردی نیست
عشق موجود عجیبی است که در عصر شما
صید افتاده به دامی است که برگردی نیست
بی سبب نیست به اندازه انگشت دو دست
بین بازارچه شهر شما مردی نیست
فکر تنهایی عشاق کمر می شکند
بین یک جمع فراموش شدن دردی نیست
پرده بردار از این چهره ی آدم برفی
پشت این خنده معصوم بجز سردی نیست
سیب در دست من افتاد که ثابت بشود
عشق جز جاذبه مردی و نامردی نیست