یدون شرح


به یاد دارم زمانی که آن سونامی تاریخی و فاجعه بار در ژاپن روی داد، مدام اینباکس ایمیل هایم پر می شد از تعریف و تمجید مردم و مسئولین ژاپن،
در این مجال بحثی روی مسئولین ندارم، هر چند گزارش هایی که بدست می رسد حاکی از این است که نهایت تلاش در راستای کمک رسانی صورت پذیرفته و می پذیرد، 
ولی اصل بحث من روی مردم است، رویکرد فرهنگی این ماجرا...
 
چطور است که در زلزله ژاپن مدام عکس های مختلف در تعریف و تمجید فرهنگ بالای مردمان این کشور به دست می رسید،
برای نمونه ایمیلی بود که در آن روزها دست به دست چرخید و شد یکی از داغ ترین خبرهای روز! که آی مردم جهان، بدانید که زلزله در ژاپن آمد و مردم آواره شدند ولی در این میان هیچ کس به فروشگاه های آسیب دیده دستبرد نزد، و مدام عکس فروشگاه تخریب شده ولی غارت نشده، دست به دست بین مردم جهان چرخید!
 
image001.jpg
 
 فروشگاهی تخریب شده در شهری تخریب شده
این فروشگاه بعد از گذشت چند روز کاملا دست نخورده باقی مانده است، ژاپن نیست!!
شهر ورزقان از توابع آذربایجان، با مردمی ساده دل و با صفا که با بیرون آوردن هر جنازه ای  از زیر آوار ،اشک تمامی مردم آن در داغ همسایه روان شد!
اینجا ایران است، همانجا که فعالان اجتماعی اش ، آلت دست رسانه اند، نه آنکه خود یک رسانه باشند!
اینجا ایران است، همانجا که مرغ همسایه اش همیشه برایمان غاز است!
اینجا ایران است، زلزله آمده، فروشگاهی تخریب شده، مردمانی آواره گشته اند ولی هیچ کس تعدی به اموال دیگری نمیکند،
 
اینجا ایران است، برای همین این عکس ایمیلی نمی شود که دست به دست بچرخد و به سمع و بصر تمام جهان برسد و همه بدانند اگر در ژاپن، استغنای اقتصادی دولت مانع از چپاول شد، اینجا اعتقاد و ایمان مردمی مانع چپاول شد ...


بدون شرح

این عکس اعضای آشنای گروه پسر و دخترای شیرازیه 

 

 

تشخیص هویت

این عکس تازه از ژارتی لو رفته  

این شبیه کیه؟؟!!!!!! 

بدون شرح

   

 

 

 

افسران - کم آوردن فرشته ی مرگ در برابر جنایتهای بوداییها...   
 
 
 

  

بدون شرح

  

 

 

افسران - کشتار مسلمانان در میانمار و چشم پوشی مدعیان دفاع از حقوق بشر-هیلاری کلینتون و آنگ سان سوچی

 

  

افسران - عامل جنایات بوادئیان افراطی علیه مسلمانان در میانمار _ کاریکاتور

 

 

افسران - کم آوردن فرشته ی مرگ در برابر جنایتهای بوداییها...  
 
 
 
 
افسران - کاریکاتور// کشتار مسلمانان میانمار

 

 

بدون شرح

اسلحه من دیگر قلم نیست، کیبورد کامپیوتر است.

سالها است دانشمندان به دنبال ریشه های علمی روزه می گردند و تاکنون موفق شده اند به نتایج حائز اهمیتی دست یابند که به فواید روزه تاکید می کند.

به گزارش مهر، بسیاری از ادیان به فریضه روزه تاکید کرده اند. از این رو، بسیاری از دانشمندان سالها است به دنبال ریشه های علمی این باور دینی می گردند و تاکنون به نتایج قابل توجهی دست یافته اند که همگی مهر تائیدی بر فواید روزه داری است.

کاهش خطر بیماریهای قلبی

اوایل آوریل سال جاری گروهی از پژوهشگران موسسه قلب مرکز پزشکی "اینترمانتین" آمریکا با تحقیق بر روی 230 نفر نشان دادند که روزه برای سلامت بدن مفید است و به خصوص روزه های دوره ای منظم خطر بروز بیماریهای قلبی عروقی را کاهش می دهند.

این محققان به منظور دستیابی به این نتایج برای داوطلبان 24 ساعت روزه تجویز کردند که در این مدت تنها می توانستند آب بنوشند.

پس از این 24 ساعت، داوطلبان می توانستند به مدت 24 ساعت رژیم غذایی عادی داشته باشند. نتایج این تحقیقات نشان داد که در دوره روزه هم سطوح کلسترول بد (LDL) و هم سطوح کلسترول خوب (HDL) بالا رفت.

این محققان در این خصوص توضیح دادند: "روزه موجب استرس و گرسنگی می شود. به همین دلیل ارگانیسم کلسترول بیشتری آزاد می کند و به جای گلوکز، اجازه استفاده از چربی بدن را به عنوان یک منبع انرژی می دهد. به این ترتیب تعداد سلولهای چربی کاهش می یابد. این جنبه مهم است چراکه منجر به کاهش چربی و کاهش احتمال توسعه مقاومت انسولینی یا دیابت می شود."

نتایج این تحقیقات تائید کرد که همچنین روزه اثراتی بر روی تولید بیشتر هورمون رشد (HGH) می گذارد و یک اثر حفاظتی در مورد ساختمان عضلانی و تعادل متابولیکی دارد.

به طوریکه در مدت 24 ساعت روزه، سطوح هورمون رشد به طور متوسط هزار و 300 درصد در زنان و دو هزار درصد در مردان افزایش داشت.

به گفته این محققان، روزه های دوره ای منظم می توانند سطوح پارامترهایی که منجر به افزایش خطر توسعه بیماریهای مزمن می شوند را کاهش دهد.

این بررسیها نشان داد افرادی که به طور مرتب روزه می گیرند نسبت به کسانی که روزه نمی گیرند 58 درصد با خطر کمتری در بروز بیماریهای شریانی و قلبی مواجهند.

روزه حس بویایی را قوی می‌کند

همزمان گروهی از دانشمندان آمریکایی دانشگاه کالیفرنیا در ساندیگو در بررسیهای خود نشان دادند که حس بویایی در زمان گرسنگی و روزه تقویت می شود.

در این مکانیزم، یکسری از پالسهایی که سیستم عصبی را در پاسخ به رایحه ها تحریک می کنند به حس بویایی اجازه می دهند که برای کسب غذا تواناتر شوند.

از سویی دیگر این سیستم می تواند در تحریک اشتها در سالمندان و افراد بی اشتها مورد استفاده قرار گیرد. "وانگ جینگ"، استاد زیست شناسی دانشگاه کالیفرنیا و سرپرست این تیم تحقیقاتی در این خصوص اظهار داشت: "بویایی کمک مهمی به درک کیفیت غذا می کند و عمیقاً بر روی غذاهایی که انتخاب می کنیم اثر می گذارد."

راهکار جدید استاد ایرانی دانشگاه مونستر برای درمان آلزایمر با روزه داری

در سال 2009، علی گرجی استاد ایرانی دانشگاه مونستر آلمان با استفاده از روزه داری تحقیقاتی را برای درمان بیماریهایی چون آلزایمر، پارکینسون و سردردهای میگرنی انجام داد.

بررسیهای این محقق ایرانی نشان داد که پس از 12 تا 14 ساعت روزه داری، آشامیدن باعث ایجاد امواج قوی در مغز می شود.

این امواج 10 تا 20 برابر امواج معمولی مغز است. تحقیقات اولیه این دانشمند نشان داد که گرسنگی و تشنگی طولانی باعث افزایش حساسیت پذیری قشر مغز می شود.

گرجی با تاکید بر اینکه می توان با استفاده از این خاصیت در درمان مبتلایان به بیماریهای آلزایمر و پارکینسون اقدام کرد، اظهار داشت: "تحقیقات ما نشان داد که روزه داری در درمان و پیشگیری این بیماریها موثر است ضمن آنکه این موجها می تواند در مقاوم سازی سلولهای عصبی مغز در برابر سکته های مغزی موثر باشد."

استاد دانشگاه مونستر همچنین بر اثرات مثبت روزه داری در درمان سردردهای مزمن میگرنی تاکید کرد و ادامه داد: "نتایج این پژوهش نشان می دهد که روزه داری می تواند به عنوان یکی از روشهای موثر در درمان سردردهای میگرنی استفاده شود."

روزه سلولهای سالم را در مقابل شیمی درمانی حفظ می کند

در سال 2008 دانشمندان آمریکایی و ایتالیایی در تیم تحقیقاتی والتر لونگو از دانشگاه کالیفرنیا و بیمارستان "گاسلینی" در جنوا نشان دادند که گرفتن روزه می تواند به عنوان یک اسلحه موثر در مبارزه با کاهش وزن ناشی از شیمی درمانی در بیماران سرطانی به کار رود.

این دانشمندان نوعی الگوی جادویی را کشف کردند که سلولهای سالم در پی محدودیت کالری از خود نشان می دهند و به این ترتیب سلولهای سالم می توانند در مقابل صدماتی که در اثر شیمی درمانی به آنها وارد می کنند از خود دفاع کنند.

این پژوهشگران در بررسیهای مشاهده کردند که سلولهای سالم در زمان روزه، تمام انرژیهای در دسترس را برای ادامه حیات خود مورد استفاده قرار می دهند و بنابراین در مقابل شیمی درمانی نسبت به سلولهای سرطانی از خود مقاومت بیشتری نشان می دهند.

به اعتقاد این دانشمندان، روزه می تواند سلولهای سالم را در حالت سکوت نگه دارد و به این ترتیب در دوره ای که سلولها در انتظار پایان یافتن روزه هستند، می توانند مقاومت خود را برای ادامه حیات افزایش دهند.

این درحالی است که سلولهای سرطانی که طبیعت آنها به گونه ای است که نمی توانند انرژی ذخیره کنند در دوره روزه فعالیت و رشد آنها بسیار ضعیف می شود و چون تحت شیمی درمانی قرار دارند می توانند سریعتر نابود شوند، درحالی که سلامت سلولهای سالم همچنان حفظ می شود.

۲۰+۳۰ راه برای بازی با اعصاب دیگران!!

1- روزهای تعطیل مثل بقیه روزها ساعتتون رو کوک کنین تا همه از خواب بپرن

2- سر چهارراه وقتی چراغ سبز شد دستتون رو روی بوق بذارین تا جلویی ها زود تر راه بیفتند

3- وقتی میخواین برین دست به آب با صدای بلند به اطلاع همه برسونین

4- وقتی از کسی آدرسی رو می پرسین بلافاصله بعد از جواب دادنش جلوی چشمش از یه نفر دیگه بپرسین

5- کرایه تاکسی رو بعد از پیاده شدن و گشتن تمام جیبهاتون به صورت اسکناس هزاری پرداخت کنید

6- وقتی با بچه ها بازی فکری می کنین سعی کنین از اونها ببرین

7- جدول نیمه تموم دوستتون رو حل کنین

8- روی اتوبان و جاده روی لاین منتهی الیه سمت چپ با سرعت پنجاه کیلومتر در ساعت حرکت کنین

9- وقتی عده زیادی مشغول تماشای تلویزیون هستند مرتب کانال رو عوض کنین

10- ایده های دیگران رو به اسم خودتون به کار ببرین 
ادامه مطلب ...

تست هوش !!!

4 تا سوأل هستش. باید اونها رو سریع جواب بدی. حق فکر کردن نداری، حالا بزار ببینیم، چقدر باهوش هستی.
آماده ای؟
برو پایین تر.....


سوأل اول :فرض کنید در یک مسابقه دوی سرعت شرکت کرده اید. شما از نفر دوم سبقت می گیرید حالا نفر چندم هستید؟

پاسخ:
اگر پاسخ دادید که نفر اول هستید، کاملاً در اشتباه هستید! اگر شما از نفر دوم سبقت بگیرید، جای او را می گیرید و نفر دوم خواهید بود.



سعی کن تو سوأل دوم گند نزنی.
برای پاسخ به سوأل دوم، باید زمان کمتری را نسبت به سوأل اول فکر کنی.

سوأل دوم:اگر شما توی همون مسابقه از نفر آخر سبقت بگیرید، نفر چندم خواهید شد؟

جواب:
اگر جواب شما این باشه که شما یکی مانده به آخر هستید، باز هم در اشتباهید. بگید ببینم شما چه طور می تونید از نفر آخر سبقت بگیرید؟؟ (اگر شما از نفر آخر عقب تر باشید، خوب شما نفر آخر هستید و از خودتون میخواهید سبقت بگیرید؟؟؟؟)

شما در این مورد خیلی خوب کار نمی کنید، نه؟
 
 
 از این سوال به بعد برای مهندسان نیست


سوأل سوم:ریاضیات فریبنده!!! این سوأل رو فقط ذهنی حل کنید. از قلم و کاغذ و ماشین حساب استفاده نکنید.

عدد 1000 رو فرض کنید. 40 رو به اون اضافه کنید. حاصل رو با یک 1000 دیگه جمع کنید. عدد 30 رو به جواب اضافه کنید. با یک هزار دیگه جمع کنید. حالا 20 تا دیگه به حاصل جمع، اضافه کنید.
1000 تای دیگه جمع کنید و نهایتاً 10 تا دیگه به حاصل اضافه کنید. حاصل جمع بالا چنده؟



به عدد 5000 رسیدید؟ جواب درست 4100 است.
باور ندارید؟ با ماشین حساب حساب کنید.
مشخصتاً امروز روز شما نیست. شاید بتونید سوأل آخر رو جواب بدید. تمام سعی خودتون رو بکنید. آبروتون در خطره!!!

سوال آخر؟پدر ماری، پنج تا دختر داره: 1-Nana 2- Nene 3- Nini 4- Nono. اسم پنجمی چیه؟



جواب: Nunu؟



نه! البته که نه. اسم دختر پنجم ماری هستش. یک بار دیگه سوأل رو بخونید.

ارزش واقعی

  قصاب با دیدن سگی که به طرف مغازه اش نزدیک می شد  حرکتی کرد  که دورش
کند اما کاغذی را  در دهان سگ  دید .کاغذ را گرفت.روی کاغذ نوشته بود"* لطفا ۱۲
** سوسیس و یه ران گوشت بدین* " . ۱۰ دلار همراه کاغذ بود.قصاب که تعجب کرده
بود  سوسیس و گوشت را در کیسه ای گذاشت و در دهان سگ گذاشت  .سگ هم  کیسه
راگرفت و رفت .
 قصاب که کنجکاو شده بود و از  طرفی وقت بستن مغازه بود تعطیل کرد و
بدنبال سگراه افتاد .
 سگ  در خیابان  حرکت کرد تا به محل خط کشی رسید . با حوصله ایستاد تا  چراغ
سبز شد و  بعد از خیابان رد شد.قصاب به دنبالش راه افتاد. سگ رفت تا به
ایستگاه اتوبوس رسید نگاهی به تابلو  حرکت اتوبوس ها کرد و ایستاد .قصاب متحیر
از حرکت سگ منتظر ماند .
  اتوبوس امد, سگ جلوی اتوبوس امد و شماره انرا نگاه کرد و به ایستگاه برگشت
.صبر کرد تا اتوبوس بعدی امد   دوباره شماره انرا چک کرد   اتوبوس درست بود
سوار شد.قصاب هم در حالی که دهانش از حیرت باز بود سوار شد.
 اتوبوس در حال حرکت به سمت  حومه شهر  بود وسگ منظره بیرون را تماشا می کرد
.پس از چند خیابان سگ روی پنجه بلند شد و زنگ اتوبوس را زد .اتوبوس
ایستاد و سگبا کیسه پیاده شد.قصاب هم به دنبالش.

سگ در خیابان حرکت کرد تا به خانه ای رسید .گوشت را روی پله گذاشت و   کمی عقب
رفت و خودش را به در  کوبید .اینکار را بازم تکرار کرد اما کسی در را باز
نکرد.
سگ به طرف محوطه باغ رفت   و روی دیواری باریک پرید و خودش را به پنجره رساند
و سرش را چند بار به پنجره زد و بعد به پایین پرید و به پشت در برگشت.
 مردی  در را باز کرد و شروع  به فحش دادن  و تنبیه  سگ و کرد.قصاب با عجله
به مرد نزدیک شد و داد زد :چه کار می کنی دیوانه؟ این سگ یه نابغه است  .این
باهوش ترین سگی هست که من تا بحال دیدم.
مرد نگاهی به قصاب کرد و گقت:تو به این میگی باهوش ؟این دومین بار تو این هفته
است که این احمق کلیدش را فراموش می کنه !!!
نتیجه اخلاقی :
اول اینکه *مردم هرگز از چیزهایی که دارند راضی نخواهند بود.** *
و دوم اینکه *چیزی که شما آنرا بی ارزش می دانید بطور قطع برای کسانی دیگر
ارزشمند و غنیمت است** *.
سوم اینکه* بدانیم دنیا پر از این تناقضات است**.** *
پس سعی کنیم ارزش واقعی هر چیزی را درک کنیم و مهمتر اینکه قدر داشته های مان
را بدانیم

آب، این رهگذر خسته ی جاری در خاک

ماه ساقی آب، این رهگذر خسته ی جاری در خاک 
آسمانیست که افتاده زمانی بر خاک
 آفتابیست که در خاطره ی شبها ماند بوسه ی نیمه تمامیست که بر لبها ماند آب، عکسیست که در چهره ی جام افتادست 
آهوی تازه خرامی که به دام افتادست
 آب، پیش از عطش خاک، نمایان بودست 
جوهر زخمی خودکار خدایان بودست
 آب، بادیست که از ماه به مریخ وزید در زمین خون شد و از پیکر تاریخ چکید آمد و آمد و آیینه ی چشم همه شد عاقبت مایه ی شرمندگی علقمه شد *نخلها نعره کشیدند که اینجا باغیست آه در حافظه ی آب چه ظهر داغیست! داغ آن ظهر چه با سینه ی دریا می کرد؟ 
"دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد"
 ظهر بود و عطش فاجعه یاغی شده بود 
ماه دریا نفس قافله ساقی شده بود
 
ماهساقی به حرم خانه ی خون آمده بود
 آتشی بود که از خیمه برون امده بود مشک های تهی خسته، نگاهش کردند کودکان حرم آهسته، نگاهش کردند بر لبش تشنگی شرجی صد جام وسبوست 
"آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست"
 لشکر شام فغان کرد که سردار آمد بگریزید، که آن شیر علمدار آمد 
ساعتی رفت که از لشکریان خود انداخت
 نظری بر لب خشکیده ی آن رود انداخت *آه ای قافله سالار جوانمرد حسین!آه ای ماه تماشایی شبگرد حسین!رود می خواست تو با خاطر شادش برسیآب در چشم تو زل زد که به دادش برسیآب را ریختی و فصل شکوفایی بودخاک بر سر شدن آب تماشایی بودآب آن روز نمی مرد و تقلا می کرد"جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد"آب در سینه ی خود شعله ی آهی انداختماهساقی به سوی خیمه نگاهی انداختساقی آن روز سبوی همه را خالی کردمشک بر شانه ی او گریه ی خوشحالی کردچه نجیبند غریبان که جدا می مانند!دستهایی که لب علقمه جا می مانندمشک آبی که چه لبهاست همه بیمارش"هر کجا هست خدایا به سلامت دارش"*آه ای قافله سالار جوانمرد حسین!  آه ای ماه تماشایی شبگرد حسین! مشک را بردی و صد زخم کبود آوردی؟ و دو بازو که نه انگار دو رود آوردی 
خیمه ها منتظر برق نگاهت بودند
 همه ی چلچله ها چشم به راهت بودند  تیغ های که به قصد تو هجوم آوردند همگی از همه سو پشت وپناهت بودند عطش رود به فرمان تو جاری شده بود 
نخلهای عطش آلوده سپاهت بودند
 چه کمانها که به دنبال کمین می گشتند تیرها دربدر چشم سیاهت بودند کودکان حرم آنروز همه دانستند خیمه ها، سوخته ی آتش آهت بودند تیغ ها مثل هلال آمده بودند برون 
زخمها خیره به آن صورت ماهت بودند
 
تو به لب تشنگی تیغ محبت کردی  آب های کف آن رود گواهت بودند *آب، این رهگذر خسته ی جاری در خاکآسمانیست که افتاده زمانی بر خاکآب از آن روز دلی را به دوا شاد نکرد"یاد باد آنکه زما وقت سفر یاد نکرد"آب از آن روزبه خونخواهی جام آمده استآب زخمیست که از کوفه به شام آمده است 

فرق احمق و دیوانه

فرق احمق و دیوانه


اتومبیل مردی در هنگام رانندگی، درست جلوی حیاط یک تیمارستان پنچر شد و راننده مجبور شد همانجا به تعویض لاستیک آن بپردازد.



هنگامی که آن مرد سرگرم این کار بود، ماشین دیگری به سرعت از روی مهره‌های چرخ که در کنار ماشین بودند گذشت و آنها را به درون جوی آب انداخت و آب مهره‌ها را برد. مرد حیران مانده بود که چکار کند. او تصمیم گرفت که ماشینش را همانجا رها کند و برای خرید مهره چرخ برود. در این حین، یکی از دیوانه‌ها که از پشت نرده‌های حیاط تیمارستان، نظاره‌گر این ماجرا بود، او را صدا زد و گفت:



از 3 چرخ دیگر ماشین، از هر کدام یک مهره بازکن و این لاستیک را با 3 مهره ببند و برو تا به تعمیرگاه برسی!



آن مرد اول توجهی به این حرف نکرد، ولی بعد که با خودش فکر کرد، دید راست می گوید و بهتر است همین کار را بکند. پس به راهنمایی او عمل کرد و لاستیک زاپاس را بست. هنگامی که خواست حرکت کند رو به آن دیوانه کرد و گفت: "خیلی فکر جالب و هوشمندانه‌ای داشتی، پس چرا تو را توی تیمارستان انداختنت؟"



دیوانه لبخندی زد و گفت: من اینجام چون دیوانه‌ام، ولی احمق که نیستم!