جواب صندلی داغ 2

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

در سفر تشنگی به آب رسیدیم

در سفر تشنگی به آب رسیدیم
خسته تر از خستگی به خواب رسیدیم 

عشق طلوعی دوباره کرد و من و تو
در شب ظلمت به آفتاب رسیدیم 

شعله یک حس ناشناخته گل کرد
تا به تمنا، به التهاب رسیدیم 

آن همه دلبستگی به واژه بدل شد
واژه به واژه به شعر ناب رسیدیم


در تب تشویش، بین ماندن و رفتن
ما به معمای بی جواب رسیدیم 

طاقت ماندن نبود و تاب جدایی
چون به دوراهی انتخاب رسیدیم 

خسته و سرگشته هر طرف که دویدیم
باز به سرچشمه سراب رسیدیم


قصه ما هرچه تلخ، هرچه که شیرین
زود به پایان این کتاب رسیدیم!

محمدرضا ترکی 

کدام جاده مرا می برد به خانه او

پر است خلوتم از یاد عاشقانه او
گرفته باز دل کوچکم بهانه او 

نسیم رهگذر این بار هم نیاورده
به دست قاصدکی نامه یا نشانه او 

مسافران همه رفتند و باز جا ماندم
کدام جاده مرا می برد به خانه او 

در اشتیاق زیارت به خواب می بینم
کبوترانه نشستم برآستانه او 

من و دو بال شکسته، من و دو دست نیاز
چگونه پر بکشم سمت آشیانه او 

غروب ابری پاییز می چکد در من
پرم ز هق هق باران، کجاست شانه او؟

انسیه موسویان

یک فدم مانده زمین شوق تکامل دارد

جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد 

                                          ناخودآگاه  به سوی تو تمایل دارد 

بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم 

                                        مانده ام بیتو چرا باغچه ام گل دارد 

شاید این باغچه ده قرن به استقبالت 

                                      فرش گسترده و در دست گلایل دارد  

تا به کی یکسره ، یکریز نباشی شب و روز  

                                          ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد 

کودکی فال فروش است و به عشقت هر روز 

                                       می خرم از پسرک هر چه تفال دارد 

یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت 

                                     یک فدم مانده زمین شوق تکامل دارد 

هیچ سنگی نشود سنگ صبورت ، تنها  

                                      تکیه بر کعبه بزن ، کعبه تحمل دارد... 

 

 

 

 

عیدتون مبارک

قبله نما

امروز ساعت ۱۳:۵۷ خورشید دقیقا بالای کعبه است ؛ جهت سایه  

 

دقیقا پشت به قبله است 

 

میدونید که شاخص باید عمود باشه! 

میشه از وزنه آویرزان استفاده کرد!

از این دست عمری به سر برده ایم

سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم 

چو گلدان خالی، لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم 

اگر داغ دل بود، ما دیده ایم
اگر خون دل بود، ما خورده ایم 

اگر دل دلیل است، آورده ایم
اگر داغ شرط است، ما برده ایم 

اگر دشنۀ دشمنان، گردنیم
اگر خنجر دوستان، گرده ایم 

گواهی بخواهید، اینک گواه
همین زخم هایی که نشمرده ایم 

دلی سر بلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم

قیصر امین پور 

صندلی داغ دو

از بقیه کسانی که تو صندلی داغ قبلی رای آوردنن ، فرنوش که در دسترس نیست ؛ نوبتشون میرسه به سعید 

طبق مراسم قبلی تا جمعه 31ام سوالاتونو بنویسید 

 

 

 

 

تفاهم یک زوج موفق

از یک زوج موفق سوال کردم: دلیل موفقیت شما در چیست؟ چرا هیچ وقت با هم دعوا نمی‌کنید؟

آقاهه پاسخ داد: من و خانمم از روز اول حد و حدود خودمان را مشخص کردیم و قرار شد خانم بنده فقط در مورد مسائل جزئی حق اظهار نظر داشته باشه و من هم به عنوان یک آقا در مورد مسائل کلی نظر بدهم!  

گفتم: آفرین! زنده‌باد! تو آبروی همه‌ی مردها را خریده‌ای! من بهت افتخار می‌کنم.  

حالا این مسائل جزئی که خانمت در مورد اونها حق اظهارنظر داره، چی هست؟

 آقاهه گفت: از روز اول قرار شد خانم بنده فقط در مورد مسائل جزئی نظر بده و تصمیم بگیره، مسائل بی‌اهمیتی مثل این که ما چند تا بچه داشته باشیم، کجا زندگی کنیم، کی خانه بخریم، ماشین‌مان چه باشد، چی بخوریم، چی بپوشیم و با کی رفت ‌و‌ آمد کنیم و ...

  گفتم: پس اون مسائل کلی که تو در موردش نظر می‌دی، چی‌ هست؟

  آقاهه گفت: من در مورد مسائل بحران خاور میانه، نوسانات دلار، قیمت نفت و اوضاع جاری مملکت نظر می‌دهم
  

 

 

شک

هیزم شکن صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده. شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد برای همین تمام روز او را زیر نظر گرفت. متوجه شد همسایه اش در دزدی مهارت دارد مثل یک دزد راه می رود مثل دزدی که می خواهد چیزی را پنهان کند پچ پچ میکند. آن قدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد لباسش را عوض کند و نزد قاضی برود. اما همین که وارد خانه شد تبرش را پیدا کرد. زنش آن را جابه جا کرده بود. مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه را زیر نظر گرفت: و دریافت که او مثل یک آدم شریف راه می رود حرف می زند و رفتار می کند 

 

 

 

 

free acount

با سلام به همه 

خلاصه ،چون چند تا از بچه ها می خواستن که فقط یه بار (مثلاً برای خاطراتشون) پست بذارن و دیگه نباشن ، تصمیم گرفتیم یه کاربر آزاد ایجاد کنیم. 

برای امتحان این کاربر آزاد ایجاد شده برای یه مدت نام کاربری و کلمه عبورو به بچه ها میدیم. 

چون فضای باز اینترنت امنیت نداره ، هر کی میخواتش بِگِه تا بهش بگیم! 

 

 

 

 

ادامه مطلب ...