عشق

زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا

چه نغزست و چه خوبست و چه زیباست خدایا

****
چه گرمیم چه گرمیم از این عشق چو خورشید

چه پنهان و چه پنهان و چه پیداست خدایا

****
زهی ماه زهی ماه زهی باده همراه

که جان را و جهان را بیاراست خدایا

****

زهی شور زهی شور که انگیخته عالم

زهی کار زهی بار که آن جاست خدایا

****
فروریخت فروریخت شهنشاه سواران

زهی گرد زهی گرد که برخاست خدایا

****
فتادیم فتادیم بدان سان که نخیزیم

ندانیم ندانیم چه غوغاست خدایا

****
ز هر کوی ز هر کوی یکی دود دگرگون

دگربار دگربار چه سوداست خدایا

****
نه دامیست نه زنجیر همه بسته چراییم

چه بندست چه زنجیر که برپاست خدایا

****
چه نقشیست چه نقشیست در این تابه دل​ها

غریبست غریبست ز بالاست خدای

****
خموشید خموشید که تا فاش نگردید

که اغیار گرفتست چپ و راست خدایا

( جلال الدین محمد بلخی_ مولانا)

نظرات 2 + ارسال نظر
علی اکبر چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 17:08

به سه چیز تکیه نکن، غرور، دروغ و عشق. آدم با غرور می تازد، با دروغ می بازد و با عشق می میرد.

[ بدون نام ] شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 00:39

انسان سه راه دارد: راه اول از اندیشه می‌گذرد، این والاترین راه است. راه دوم از تقلید می‌گذرد، این آسان‌ترین راه است. و راه سوم از تجربه می‌گذرد، این تلخ‌ترین راهاست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد