بازدید از این همه هم گذشت ولی سکوت خفه کننده ای کل وبلاگو گرفته.بچه ها یه نظری،فحشی،لنگه کفشی چیزی
سلام خوبین؟ ایشالا که تابسون خوبی رو گذروندین.
نمیدونم ولی امیدوارم این 2 ترم با 6 ترم قبلی فرق کنه.
ینی امیدوارم شمام بخواین که یکم عوض بشیم.میخواین؟ نمیخواین؟؟
خلاصه این ترم برا اکثر بچه ها بخصوص کنکوریاا شدید سرنوشت سازه .بازم امیدوارم که همگی موفق بشیم.و ی امید شاید الکی که وقت استراحت ی سری به وبلاگ خودتونم بزنید.البت شمام حق دارین من زیادی امید دارم
و حرف آخر :"امید بعد از روح از تن جدا میشه "
اسلحه من دیگر قلم نیست، کیبورد کامپیوتر است.
نمیدونم تا حالا حرف های خدارو اینقدر ساده و صمیمی شنیده بودین؟!
این یه نامه هست از طرف خدا به ما (ما آدمای بی معرفت!! )
خواهش میکنم 5 دقیقه وقت بذارین و تا آخرش بخونین.
من که خیلی متاثر شدم...
جوابیه پروردگار به یک منتظر
سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام می گیرد ؛ که من نه تو را رها کرد ه ام و نه با تو دشمنی کرد ه ام. (ضحی 1-2) افسوس که هر کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را که مرا به سخره گرفتی. (یس 30) و هیچ پیامی از پیام هایم به تو نرسید مگر از آن روی گردانیدی.(انعام 4) و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام(انبیا 87) و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان توهم زده شدی که گمان بردی ؛ خودت بر همه چیز قدرت داری. (یونس 24) و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی ؛ و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری (حج 73) پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند، و قلبت آمد توی گلویت و تمام وجودت لرزید چه لرزشی، گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی ؟! اما به من گمان بردی چه گمان هایی .( احزاب 10) تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی ، که من مهربان ترینم در بازگشتن. (توبه 118) وقتی در تاریکی ها مرا بزاری خواندی که اگر تو را برهانم با من می مانی، تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی . (انعام 63-64) این عادت دیرینه ات بوده است، هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و رویت را آن طرفی کردی و هروقت سختی به تو رسید از من ناامید شده ای. (اسرا 83) آیا من برنداشتم از دوشت باری که می شکست پشتت؟ (سوره شرح 2-3) غیر از من خدایی که برایت خدایی کرده است ؟ (اعراف 59) پس کجا می روی؟ (تکویر 26) پس از این سخن دیگر به کدام سخن می خواهی ایمان بیاوری؟ (مرسلات 50) چه چیز جز بخشندگی ام باعث شد تا مرا که می بینی؛ خودت را بگیری؟(انفطار 6) مرا به یاد می آوری ؟ من همانم که بادها را می فرستم تا ابرها را در آسمان پهن کنندو ابرها را پاره پاره به هم فشرده می کنم تا قطره ای باران از خلال آن ها بیرون آید و به خواست من به تو اصابت کند تا تو فقط لبخند بزنی، و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران، ناامیدی تو را پوشانده بود (روم 48) من همانم که می دانم در روز روحت چه جراحت هایی برمی دارد ، و در شب روحت را در خواب به تمامی بازمی ستانم تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آن را به زندگی برمی انگیزانم و تا مرگت که به سویم بازگردی به این کار ادامه می دهم. (انعام 60) من همانم که وقتی می ترسی به تو امنیت می دهم (قریش 3) برگرد، مطمئن برگرد، تا یک بار دیگه با هم باشیم (فجر 28-29) تا یک بار دیگه دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم. (مائده 54) |
یاحق.
? Caller: Hello, can I speak toAnnie Wan
.Operator: Yes, you can speak to me
! Caller: No, I want to speak toAnnie Wan
Operator: Yes I understand you want to speak to anyone.You can speak to me. Who is this
Caller: I'm Sam Wan. And I need to talk toAnnie Wan!It's urgent
Operator: I know you are someoneand you want to talk toanyone! But what's this urgent matter about
Caller: Well... just tell my sisterAnnie Wanthat our brotherNoe Wanwas involved in an accident.Noe Wangot injured and nowNoe Wanis being sent to the hospital.