توجه توجه
کلاسهاى آموزشی براى خانم ها و آقایان
کلاسهای تخصصی برای خانم ها
ثبت نام تا پایان فروردین
توجه: به دلیل پیچیدگى و مشکل بودن موضوعات، براى هر
کلاس بیش از 8 نفر ثبت نام نمیشود.
کلاس
1
چگونه 2.5 متر ماشین رو تو 8 متر جای پارک قرار دهیم؟
برگزارى به صورت مرحله به مرحله همراه با نمایش
اسلاید
مدّت: 4 هفته، دوشنبهها و چهارشنبهها از ساعت 19 تا
21
لطفا برای دیدن سایر کلاس ها به ادامه مطلب مراجعه کنید..
در ضمن نظرررر یادتون نره..
از دید مسئولین بالا مقام دانشگاه :
- مهمترین رکن یک دانشجوی نمونه ، پرداخت به موقع شهریه است .
از دید اساتید محترم و زحمتکش :
- سر کلاس سکوت رعایت شود ..........
از دید دانشجویان پسر ( بیکاراشون ) :
- عشق است دوران دانشجویی مخصوصا” اگه یک شهر دیگه باشیاز دید دانشجویان دختر بیکار :
- مخارج شهریه و خورد و خوراک با ددی جون
........
دانشجویان شاغل ( دختر و پسر فرقی نمیکنه(
- این جیب اون جیب کردن و دویدن برای جور کردن هزینه بالای شهریه
.....
لطفا برای دیدن کامل متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...
سلام دوستان.
امروز واستون چنتا طنز دانشجویی گذاشتم.امیدوارم لذت ببرین...
سینما دانشگاه تقدیم می کند...
دوران قبل از دانشگاه = حسرت
قبول شدن در دانشگاه = صعود
کنکور = گذرگاه کاماندارا
دوران دانشجویی = سالهای دور از خانه
استادان = این گروه خشن
آشپزخانه = خانه عنکبوت
رستوران دانشگاه = پایگاه جهنمیبرای دیدن لیست کامل 89 فیلم ارائه شده در سینما دانشگاه لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید...
ادامه مطلب ...
جشن «سور» از گذشته بسیار دور در ایران مرسوم بودهاست که جشنی ملی و مردمی است و «چهارشنبه سوری» نام گرفتهاست که طلایهدار نوروز است.....
ادامه مطلب ...فرق آشپزی دخترا با پسرا
آشپزی دخترها
توی ماهیتابه روغن میریزن
اجاق گاز زیر ماهیتابه رو روشن میکنن
تخم مرغها رو میشکنن و همراه نمک توی ماهیتابه میریزن
چند دقیقه بعد نیمروی آماده رو نوش جان میکنن
آشپزی پسرها توی کابینتهای بالایی آشپزخونه دنبال ماهیتابه میگردن
توی کابینتهای پایینی دنبال ماهیتابه میگردن و بالاخره پیداش میکنن
ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن
توی ماهیتابه روغن میریزن
توی یخچال دنبال تخم مرغ میگردن
یه دونه تخم مرغ پیدا میکنن ، اعصابشون خورد می شه ...
دنبال کبریت میگردن
با فندک اجاق گاز رو روشن میکنن و بوی سرکه همراه دود آشپزخونه رو بر میداره
ماهیتابه رو میشورن (بگو چرا روغنش بوی ترشی میداد!)
ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن واقعی میریزن
تخم مرغی که از روی کابینت سر خورده و کف آشپزخونه پهن شده رو با دستمال پاک میکنن
اعصابشون به شدت خورد می شه و لباس میپوشن
میرن سراغ بقالی سر کوچه و 20 تا تخم مرغ میخرن و برمیگردن
تلویزیون رو روشن میکنن و صداش رو بلند میکنن
روغن سوخته رو میریزن توی سطل و دوباره روغن توی ماهیتابه میریزن
تخم مرغها رو میشکنن و توی ماهیتابه میریزن
دنبال نمکدون میگردن
نمکدون خالی رو پیدا میکنن
دنبال کیسه نمک میگردن و بلاخره پیداش میکنن
نمکدون رو پر از نمک میکنن
صدای گزارشگر فوتبال رو میشنون و میدون جلوی تلویزیون
نمکدون رو روی میز میذارن و محو تماشای فوتبال میشن
بوی سوختگی رو استشمام میکنن و میدون توی آشپزخونه
تخم مرغهای سوخته رو توی سطل میریزن
توی ماهیتابه روغن و تخم مرغ میریزن
با چنگال فلزی تخم مرغها رو هم میزنن
صدای گــــــــــل رو از گزارشگر فوتبال میشنون و میدون جلوی تلویزیون
سریع برمیگردن توی آشپزخونه
تخم مرغهایی که توسط چنگال مخلوط شده رو توی سطل میریزن
ماهیتابه رو میندازن توی سینک
دنبال ظرفهای مسی میگردن
قابلمه مسی رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن و تخم مرغ میریزن
چند دقیقه به تخم مرغها زل میزنن
یاد نمک میفتن و میرن نمکدون رو از کنار تلویزیون برمیدارن
چند ثانیه فوتبال تماشا میکنن
یاد غذا میفتن و میدون توی آشپزخونه
روی باقیمانده تخم مرغی که کف آشپزخونه پهن شده بود لیز میخورن
ناسزا می گویند و بلند میشن
نمکدون شکسته رو توی سطل میندازن
قابلمه رو برمیدارن و بلافاصله ولش میکنن
انگشتهاشون که سوخته رو زیر آب میگیرن
با یه پارچه تنظیف قابلمه رو برمیدارن
پارچه رو که توسط شعله آتیش گرفته زیر پاشون خاموش میکنن
آخرشم زنگ میزنن سر کوچه یه غذا سفارش میدنو میل می فرمایند.
این عنصر کمتردر طبیعت به صورت آزاد یافت میشود......
این عنصر اکثرا در طبیعت به صورت آزاد و علاف یافت میشود....
ادامه مطلب ...
دو روز مانده به
پایان جهان، تازه فهمیده که هیچ زندگی نکرده است، تقویمش پر شده بود و تنها
دو روز خط نخورده باقی مانده بود، پریشان شد. آشفته و عصبانی نزد فرشته مرگ رفت تا
روزهای بیشتری از خدا بگیرد.
داد زد و بد و بیراه گفت!(فرشته سکوت کرد(
آسمان و زمین را به هم ریخت!(فرشته سکوت کرد(
جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت!(فرشته سکوت کرد(
به پرو پای فرشته پیچید!(فرشته سکوت کرد(
کفر گفت و سجاده دور انداخت!(باز هم فرشته سکوت کرد(
دلش گرفت و گریست به سجاده افتاد!
این بار فرشته سکوتش را شکست و گفت: بدان
که یک روز دیگر را هم از دست دادی! تنها یک روز دیگر باقی است. بیا و لااقل این یک
روز را زندگی کن!
لابلای هق هقش گفت: اما با یک روز... با یک روز چه کاری میتوان کرد...؟
فرشته گفت: آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند، گویی که هزار سال
زیسته است و آن که امروزش را درنیابد، هزار سال هم به کارش نمیآید و آنگاه سهم یک
روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت: حالا برو و زندگی کن!
او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش میدرخشید. اما
میترسید حرکت کند! میترسید راه برود! نکند قطرهای از زندگی از لای انگشتانش
بریزد. قدری ایستاد، بعد با خود گفت: وقتی فردایی ندارم، نگاه داشتن این زندگی چه
فایده ای دارد؟ بگذار این یک مشت زندگی را خرج کنم.
آن وقت شروع به دویدن کرد. زندگی را به سرو رویش پاشید، زندگی را
نوشید و بویید و چنان به وجد آمد که دید میتواند تا ته دنیا بدود، میتواند پا
روی خورشید بگذارد و میتواند...
او در آن روز آسمان خراشی بنا نکرد، زمینی را مالک نشد، مقامی را به
دست نیاورد، اما... اما در همان یک روز روی چمنها خوابید، کفش دوزکی را تماشا
کرد، سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به آنهایی که نمیشناختنش سلام کرد و
برای آنها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد.
او همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد و لذت برد و سرشار شد و
بخشید، عاشق شد و عبور کرد و تمام شد!
او همان یک روز زندگی کرد، اما فرشتهها در تقویم خد ا نوشتند: او
درگذشت، کسی که هزار سال زیسته بود .
· بزرگ ترین الماس جهان آفتاب است،که خوشبختانه بر گردن همه می درخشد.چارلی چاپلین
· مردمان روی زمین استوار ، بیشتر از بندبازان روی ریسمان نااستوار سقوط می کنند .چارلی چاپلین
· دنیا آنقدر وسیع است که برای همه مخلوقات جا هست. به جای آن که جای کسی را بگیرید، تلاش کنید جای واقعی خودتان را بیابید. چارلی چاپلین
· برهنگی بیماری عصر ماست. چارلی چاپلین
· حتی بهترین فرزندان نیز دشمن جان پدر و مادرانند. چارلی چاپلین
· وقتی زندگی صد دلیل برای گریه کردن به شما نشان میدهد ،شما هزار دلیل برای خندیدن به آن نشان دهید. چارلی چاپلین
· فیلمسازان باید به این نکته نیز بیاندیشند که فیلمهایشان را در روز رستاخیز با حضور خودشان نمایش خواهند داد. چارلی چاپلین
· درخشان ترین تاجی که مردم بر سر می نهند در آتش کوره ها ساخته شده است . چارلی چاپلین
مردی مشغول تمیز کردن ماشین نوی خودش بود.ناگهان پسر ۴ ساله اش سنگی برداشت وبا آن چند خط روی بدنه ماشین کشید.مرد با عصبانیت دست پسرش را گرفت و چندین بار به آن ضربه زد. او بدون اینکه متوجه باشد، با آچار فرانسه ای که دردستش داشت، این کار را می کرد!
در بیمارستان، پسرک به دلیل شکستگی های متعدد، انگشتانش را ازدست داد. وقتی پسرک پدرش را دید …
با نگاهی دردناک پرسید: بابا!! کی انگشتانم دوباره رشد میکنند؟ مرد بسیار غمگین شد و هیچ سخنی بر زبان نیاورد..
او
به سمت ماشینش برگشت و از روی عصبانیت چندین بار با لگد به آن ضربه زد. در حالی که
ازکرده خود بسیار ناراحت و پشیمان
بود،
به خط هایی که پسرش کشیده بود نگاه کرد. پسرش نوشته بود:
«« دوستت دارم بابایی»»
…..
…..
روز بعـــــد آن مــــــــرد
خودکشـــــــــــی کــــــرد !!