ارکست تو عروسی میگه سلام خدمت خانمای باکلاس لاس لاس لاس... . همه میگن چه بی تربیت. ارکست 
میگه ببخشید عیب از اکوس کوس کوس کوس!!! 
 
غضنفر رو زمین یک کرست پیدا می‌کنه، میگه: اااه...! بی فرهنگا خودشو میخورن، پوستشو میندازن زمین 
 
همجنس بازه میره آزمایشگاه چندتا جنین تو الکل میبینه، میگه: عزیزم  10تا از این کون ترشیا می خواستم  
 
در ایتالیا از زنان بین 20 تا 30 سال پرسیدند: آیا می‌خواهید با برلوسکونی سکس داشته باشید. 33 درصد 
گفتند: بله و 67 درصد گفتند: دوباره؟ 
 
بچه پولداره شب ماشین بابا رو ور میداره بدون گواهینامه میزنه بیرون. تو راه یه افسر ترک جلوش رو 
میگیره، میگه: کارت ماشین، گواهینامه. پسره جفت می‌کنه، میگه: حالا چه گهی بخورم؟! الان دهنمو میگاد. 
ور میداره یه هزاری میذاره کف دست یارو. ترکه تو تاریکی نگاه میکنه به هزاری، یه دفعه زرد میکنه، 
خبردار وامیسه، میگه: ببخشید آقای خمینی، تو تاریکی نشناختمتون 
 
نصیحت شیرازی : اگر حس کار کردن در شما پیش آمد صبر کنید تا این حس کاذب از بین برود . 
 
غضنفرسر مرز یه عراقیه رو اسیر میگیره. همینجور که داشته میبردتش، یه دفعه یه خمپاره میخوره 
بغلشون دست عراقیه کنده میشه. عراقیه میگه: بگذار من این دستمو بندازم تو کشور خودم. غضنفر دلش 
میسوزه، میگه باشه. یکم دیگه میرن، دوباره یه خمپاره میخوره اون یکی دست عراقیه هم کنده میشه. 
باز عراقیه میگه بگذار من این دستم رو هم بندازم تو وطن خودم، غضنفر هم میگه باشه. بعد یه ترکش 
دیگه میخوره پای عراقیه هم کنده میشه، ورش میداره میندازه اونور مرز. یه دفعه ساده لوحه تفنگ رو 
میذاره روشقیقه یارو میگه: هوی! فکر نکن من نمیفهمم، کم کم داری فرار میکنیها! 
 
 
 
این داستان را ((آلفرد هیچکاک))کارگردان معروف فیلمهای ترسناک تعریف کرده است:
روزی کودکی را دیدم که های های گریه میکرد.جلو رفتم و علت را پرسیدم.
جواب داد:سگ ما پنج تا توله زایید و امروز مادرم همه آنها را در حوض خفه کرد.
من از احساسات کودک متاثر شدم و گفتم:آه..طفلکی! حتما از اینکه سگهای کوچولو مرده اند خیلی
ناراحت هستی؟

کودک همانطور گریه کنان جواب داد:

نه! آخر مادرم به من قول داده بود که سگها را بدهد من خفه کنم...!!! 
 
 
خروسه شلوغ میکنه میندازنش تو فریزر.فردا میرن می بینن نه تنها یخ نزده بلکه عرقم کرده!! میگن 
چرایخ نزدی؟ میگه از دیشب تا حالا هر کاری کردم لنگ این مرغه وا نشد!!! 
 
قهرمان ژیمناستیک جهان میاد اصفهان که از آثار باستانی دیدن کنه...

از جلو یه مغازه مسگری رد میشده که یه دفعه میبینه یکی از مغازش میاد بیرون و 5تا پشتک تو هوا 
میزنه...!!!
با خودش میگه:من که قهرمان جهانم 3تا پشتک میزنم..اونم به زور....پس این چجوری تونست اینکارو 
بکنه؟؟
میاد پیش اصفهانیه و میگه:آقا...ببخشید...من 1000دلار بهت میدم..یکبار دیگه اینکار رو برای من 
تکرار کنید..

اصفهانیه:دادا...مگه مرض دارم؟؟؟ اگه 100000دلار هم بدی دیگه با چکش نمیزنم رو تخم 
خودم....!!!!!!!!!
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد