به خیابان شلوغی که نباید رفتیم

با یقین آمده بودیم و مردد رفتیم
به خیابان شلوغی که نباید رفتیم 

می شنیدیم صدای قدمش را اما
پیش از آن لحظه که در را بگشاید رفتیم 

زندگی سرخی سیبی است که افتاده به خاک
به نظر خوب رسیدیم ولی بد رفتیم 

آخریم منزل ما کوچه سرگردانی است
در به در در پی گم کردن مقصد رفتیم 

مرگ یک عمر به در کوفت که باید برویم
دیگر اصرار مکن باشد، باشد، رفتیم...

 

فاضل نظری 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد